قدس آنلاین: نخستین مقتل امام حسین(ع) در قرن دوم ه.ق نگاشته شد؛ یعنی حداقل نیم قرن پس از واقعه عاشورا و از آن زمان تا امروز ما شاهد رویکردهای مختلف در نقل و تحلیل این واقعه بودهایم. حجتالاسلام سیدعبدالله حسینی، پژوهشگر افغانستانی و عاشوراپژوه در کتاب «معرفی و نقد منابع عاشورا» که توسط پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی منتشر شده به مقایسه، ارزیابی و دستهبندی منابع قیام عاشورا پرداخته است؛ در گفتوگویی مفصل که با او داشتیم به این موارد بیشتر پرداختیم.
* جناب حسینی! شما در کتاب خود، منابع روایتکننده واقعه عاشورا را بر اساس رویکرد به چند دسته تقسیم کردهاید. مشهوراتی که امروز در مجالس عزاداری سیدالشهدا(ع) نقل میشود و افکار عمومی هم با آنها آشنایی دارند، معمولاً برآمده از کدام دسته هستند؟
در مجالس عزاداری بیشتر از منابع شفاهی که آنها هم بیشتر به منابع داستانی برمیگردد استفاده میشود و بیشتر روضهها و مراثی متکی بر منابع مکتوب نیست. تقریباً از زمان وقوع حادثه کربلا و در تاریخ جریان قصهگویان وجود داشته است که بسیار تأثیرگذار نیز بودهاند. در قدیم نقالان، منقبتخوانان، قصهخوانان و روضهخوانان منبع مکتوب نداشته و همه با اتکا به حافظه خود میخواندند. برخی افراد نیز همین منابع قصهگویان را نوشته و تبدیل به اثری مکتوب کردند. امروز نیز آنچه در بیشتر مجالس خوانده میشود متکی بر منابع شفاهی است و این منابع شفاهی هم خود به منابع داستان برمیگردد.
این بحث موارد فرهنگی، فقهی و اخلاقی را شامل میشود. از نظر اخلاقی و فقهی باید وقتی موضوعی را نقل میکنیم مبنا داشته و دروغ، باطل و کذب نباشد یا حداقل اگر راست و دروغ بودن آن را هم مطمئن نیستیم، مستند نقل کرده و به منبع آن اشاره کنیم. یک بحث هنری و فرهنگی نیز وجود دارد. در هنر مباحث فانتزی میشوند و چارچوب اصلی خود را حفظ نکرده و تغییر پیدا میکنند. افسانه و قصهسازی نیز در چنین موقعیتی ایجاد میشود. در هنر موضوع دچار تخیل شده و فراتر از آن است.
در ماجرای امام حسین(ع) توسط قصهگویان و قصهسازان داستانهای زیادی گفته شده که هم از نظر سند و هم محتوا قابل پذیرش نیست. در منابع اهلسنت، بهویژه تاریخنگاران اموی، برای تبرئه قاتلان امام حسین(ع) روایات تقدیرگرایانه ترویج شد. در منابع شیعی هم مفوضه و قصهگویان برای بیان عظمت امام حسین(ع) و قیام عاشورا قصهبافی انجام دادند. این قصهبافیها از نظر سندی قابل قبول نیستند؛ بسیاری از آنها تنها یک خبر است، سند نداشته و از نظر محتوا قابل نقد است و از نظر مبانی نقد حدیث قابل قبول نیست اما چون عوام مردم تابع قصهگویان بودهاند، رواج پیدا کرده و وارد فرهنگ شده و حالا جزئی از ادبیات عاشورا شده است.
* تحریفاتی که درباره روایات واقعه عاشورا با آن مواجهیم، معمولاً در کدام منابع نقل شده است؟
بیشتر تحریفات مبنای فرهنگی، کلامی و سیاسی دارد؛ عاشورا از وقایعی است که فقیه، مفسر، مورخ، شاهد، موافق، مخالف، بیطرف و... با سطح سواد متفاوت با مبانی سیاسی و کلامی متفاوت و زاویه و گرایشهای مختلف در مورد آن حرف زدهاند. طبیعی است که از بین تمام افرادی که در این خصوص صحبت، تحلیل و تفسیر کردهاند بخش قابل توجهی ناصواب و نادرست بوده و به همین دلیل منجر به تحریف شده باشند. تحریف عاشورا امری طبیعی است؛ هر حادثهای که به اندازه عاشورا مورد توجه، تفسیر، تحلیل و تبیین قرار بگیرد بروز مقداری تحریف درباره آن طبیعی است.
افزون بر آن، عاشورا حادثهای است که در آن اوج تقابل سیاسی از جمله میان جریان شیعه و جریان عثمانی دیده میشود. بسیاری افراد با انگیزههای ناصواب سعی کردند گزارش و تحلیلی از عاشورا ارائه کنند که مبانی فکری و سیاسی آنها را تهدید نکرده و حتی موافق مبانی آنها باشد. شیعیان نیز از نظر سیاسی و کلامی دچار تحولاتی شدند. جریان کلامی شیعی مطابق مبانی و پیشفرضهای خود از عاشورا تحلیل و تبیین ارائه کرده؛ بنابراین نمیتوان تنها یک عامل را معرفی کرد بلکه عوامل مختلفی در تحریف عاشورا نقش داشتهاند.
* گزارشهای داستانی، تخیلی و امثال آن چه آسیبی میتوانند به فرهنگ عاشورا و عزاداری سیدالشهدا(ع) وارد کنند؟
این آسیبها دامنه وسیعی دارد؛ بخشی از آسیبها، سودجویی است که ممکن است افراد را دچار تصورات نابجایی کند. بخشی دیگر اجتماعی است که نمونه آن را در قمهزنی میبینیم. بخش دیگر آسیبها، آسیبهای عقیدتی است که ممکن است سبب شود افراد دچار فهمهای نادرست شوند. بخشی هم ممکن است آسیبهای سیاسی باشد. به طور نمونه در دوره قاجار، فرهنگ عاشورا بسیار گسترده و عزاداری آن در اوج بود؛ تعزیه، شبیهخوانی، نوحهخوانی، سینهزنی، مجالس روضه و... به بهترین حالت انجام میشد و همه نیز از آن حمایت میکردند اما همان دوران قاجار اوج فلاکت و درماندگی شیعیان نیز بود. به حدی که شیعیان در دوره معاصر و پس از عباسیان هیچ دورهای به اندازه دوره قاجار دچار آسیب نشدند. در لبنان، افغانستان، هند و... حکومتهای شیعی داشتیم که در دوره قاجار از بین رفتند. در افغانستان شیعیان قتلعام و به بردگی گرفتار شدند. در ایران نیز بخش زیادی از شیعیان از بدنه ایران جدا شدند. در عراق نیز همین طور و حکومت سنی بر آنها مسلط شد؛ حاشیه جنوبی خلیج فارس نیز همین طور بود.
در آن دوران عزاداری در اوج بود و مورد حمایت طبقات متمول و استعمارگر نیز بود اما هیچ اثر سیاسی نداشت، حتی تبعات مخربی هم داشت که سبب شد اندیشه سیاسی شکل نگیرد. امروز هم کشورهای غربی با عزاداری خنثی مشکلی ندارند؛ آنها با نوعی از عزاداری که در اجتماع و سیاست اثرگذار باشد مشکل دارند و از آن جلوگیری میکنند.
درباره عاشورا سخن خیلی گفته شده اما سخن خوب و محکم بسیار کم است؛ از زمان عاشورا تا به امروز بسیاری از آثار جمعآوری شده اما تحلیل و تبیین نشده است. حتی در سالهای اخیر تمام مقاتل را جمع کرده و یک جا چاپ کردهایم و همه گزارشها را با هم آوردهایم که این خود اشتباه است؛ زیرا وقتی راست و دروغ در کنار هم جمع میشود، باطل نیز لباس حق میپوشد و مردم متوجه نمیشوند که منبع درست و نادرست کدام است.
نظر شما